3 خبرهایی داغ داغ از همه چی 4 |
امیرحسین ترکش دوز، مسئول دفتر سابق دفتر میر حسین موسوی و معاون اسبق مؤسسه مطالعات دین و اقتصاد در نامهای به وی نوشت:در هیچ یک از ادوار انتخابات ریاست جمهوری تا بدین حد شاهد انشقاق و رودررویی نیروهای اجتماعی و حاد شدن تقابل آنها با یکدیگر نبودهایم.
در ذیل متن کامل نامه دکتر امیرحسین ترکش دوز مسئول دفتر سابق دفتر میرحسین موسوی بدین شرح است:
جناب آقای موسوی، به گونهای از امام(ره) و اندیشه او سخن گفتهاند که گویی چیزی جز مفهوم تحجر در بیانات و مکتوبات ایشان موجود نبوده است. حال آن که التزام به خط امام التزام به تمامی مؤلفههای آن است. برخورد گزینشی و یکسویه با اندیشه و خط مشی امام از فردی که بیش از همه از صداقت و اخلاق سخن میگویند، شگفتانگیز است. البته هر فردی میتواند اندیشه و گفتار امام، یا مؤلفههایی از آن را نپسندد و پسند خود را نیز در چارچوب ضوابط در جامعه اظهار کند. اما آیا سخن گفتن از امام و خط او در عین مغفول گذاردن مؤلفههایی از سیره سیاسی امام، برخوردی صادقانه است؟ آیا امام در طول حیات سیاسی خود و بخصوص در 10 ساله رهبری نظام، تنها از تحجر سخن گفته بود و نسبت به آن حساسیت نشان میداد؟ آیا این امام نبود که بارها و بارها نسبت به اجرای احکام اسلام تأکید کرده و حساسیت نشان داده بود؟ آیا هم او نبود که فیالمثل در جریان تعریض جبهه ملی به لایحه قصاص به سختی علیه ایشان موضع گرفت و حتی سخن از قرب ایشان به ارتداد گفت؟ آیا یک شخصیت خط امامی نباید بهرهای از حساسیت امام، نسبت به اجرای احکام الهی و ضدیتهایی که از سوی پارهای از روشنفکران و سیاستمداران علیه آن صورت میپذیرد، به خرج دهد؟ آیا این امام نبود که علیه سلمان رشدی آنچنان که همه میدانیم موضع گرفت، آیا این امام نبود که بارها و بارها در مورد التقاط و انحراف فکری حساسیت به خرج داد و اعلان موضع کرد؟ آیا به راستی امام نبود که حتی پیش از حرکت انقلاب فرهنگی از دانشجویان مسلمان خواست که دانشگاهها را در تراز فرهنگ اسلامی متحول کنند، آیا هم او بارها علیه فرهنگ استعماری و غربزده موضع نگرفت؟ آیا امام از ابتدا تا به انتهای نهضت مقدس خود نظام جهانی سلطه را به چالش نکشید و با ملل ستمدیده اظهار پیوند نکرد؟ بلی ! امام این کارها را بخردانه؛ مشروع، اخلاقی و منضبط صورت میداد و اتفاقاً مطالبه ما از داعیهداران خط امام (و منجمله جناب آقای موسوی) مطالبهای توأمان است. یعنی هم آن حساسیتها و دغدغهها را در گفتار و خط مشی خود بروز دهند و هم به مناسب بودن شیوهها توجه نشان دهند. آری امام علیه تحجر و ارتجاع موضع داشت اما این موضع در کنار انبوهی از مواضع دیگر بود که فوقاً به آنها اشاره کردیم ما از دیگران انتظار نداریم که عین تعابیر امام موضع بگیرند اما سخن بر سر اصل حساسیت و دغدغهها است که باید در گفتار و کردار یک شخصیت مدعی خط امام بروز داشته باشد. (چرا که شرط صدق کلام ایشان این است) مشکل اینجا است که اصل این دغدغهها و حساسیتها در خط مشی داعیهداران این روزها غایب است.
تصور ابتدایی ما این بود که راه جناب آقای خاتمی توسط برخی از کاندیداهای محترم و مشخصاً آقای موسوی در حال پیموده شدن است. اقدامات یا تعللهایی هم از جانب ما از سر اصلاحگری صورت پذیرفت که متأسفانه نه تنها بیفایده بود بلکه موجب اتلاف وقت و عدم روشنگری بهنگام شد. متأسفانه هر چه پیشتر آمدیم، این بیم شدت گرفته است که مبادا وضع از آنچه تصور میشود، هم وخیمتر باشد. در هیچ یک از ادوار انتخابات ریاست جمهوری تا بدین حد شاهد شقاق و رودررویی نیروهای اجتماعی و حاد شدن تقابل آنها با یکدیگر نبودهایم. به نظر میرسد که سهم بیشتر در این تقابل خصمانه از آن سنخ گفتار، پیامهای القایی به جامعه و سیاستهای انتخاباتی کاندیداهای مورد حمایت گروههای اصلاحطلب و مشخصاً جناب آقای مهندس موسوی است. ایشان در طول فعالیتهای انتخاباتی خود، از یک سو بیش از حد و به گونهای غیرعادلانه نوک تیز حملات خود را علیه دولت فعلی گرفتند و نیروی اجتماعی هوادار آن را علیه خود تحریک کردند و به موضع تقابل تام و تمام انداختند (در صورتی که در مراحل اولیه فعالیتهای انتخاباتی ایشان مرزبندی بسیار ضعیفی میان ایشان با نیروی اجتماعی هوادار دولت موجود بود). سخنرانیهای یکسویه و ناهمدلانه جناب موسوی با لایه اجتماعی مذهبی و انقلابی در دانشگاهها نیز در این زمینه مزید بر علت شد (وضعیتی که تا بدین صورت حاد در گفتار جناب آقای خاتمی هم موجود نبود). از جانب دیگر پمپاژ ایدههای نسنجیده، سطحی و غیرعلمی به عرصه اجتماعی همچون آنچه در طرح موضوع گشت ارشاد از ایشان شاهد بودیم، شاخکهای برخی لایههای اجتماعی خاص (که کمترین پیوندها را با سبک زندگی اسلامی و انقلابی دارند) حساس کرده و آنها را به شکل انفجاری (و نه تدریجی و معقول) به میدان سیاست آورد. سیاسی شدن بیش از حد، حباب گون، مصنوعی، تهییجی، احساسی و انفجاری، آسیبی است که صرفاً در مورد یک انتخابات خاص آسیبزا نیست بلکه ثبات و نظم حداقلی جامعه را سست میکند و ظرفیتهای از هم گسیختگی اجتماعی را افزایش میدهد. گو این که فضا را برای سربازگیری اغیار نیز فراهم خواهد ساخت.
میتوان گفت گفتار جناب آقای موسوی در دو حوزه سیاست داخلی و فرهنگ ناسنجیدهتر و غیر مسئولانهتر از گفتار آقای خاتمی در دوم خرداد 76 تنظیم شده است. بخشی از مشکل در مورد آقای موسوی، پدیده سیاسی - فرهنگی نامطلوبی است که با بهره بردن از زمینههایی در گفتار شخص آقای موسوی، حول ایشان شکل گرفته و بخشی دیگر از مشکل، ناظر به گفتار شخص جناب آقای موسوی است که به گونهای نسنجیده، غیرمسئولانه و مهمتر از همه، غیر مکتبی تنظیم شده است. ذیلاً به برخی از شواهد این مدعا اشاره میکنیم:
الف- استفاده از ابزارهای پرریسک برای نیل به اهداف
مسئله کردن برخی موضوعات همچون گشت ارشاد گرچه به هر تقدیر یک ظرفیت اجتماعی را آزاد کرده و ممد هدف ایشان خواهد بود، اما ناتوانی در ارائه گفتار مکتبی در تراز انقلاب، این ظرفیت را خوراک اغیار خواهد ساخت و ظرفیت آشوب را در جامعه افزایش میدهد.
ب- طرح ایدههایی که مرز روشنی با ایدههای سکولار ندارند
از این قبیل ایدهها میتوان از طرح فرهنگ غیر دولتی از جانب آقای موسوی یاد کرد. نیاز به ذکر نیست که حتی دولتهای سکولار نیز دارای کار ویژههای آشکار تولید هنجارند و در این صورت، سخن گفتن از فرهنگ غیردولتی در یک حکومت مسلکی همچون جمهوری اسلامی، عجیب جلوه میکند. همچنین از طرح ناصواب "اجتناب از تفکیک خود و دیگری " میتوان یاد کرد که علاوه بر این که در تحلیلی خوشبینانه نشان دهنده سادهانگاری واقعیتهای ناگزیر زندگی اجتماعی و سیاسی است، در تباین با سیاستورزی مکتبی ارزیابی میشودکه به ناگزیر "خود و دیگری ساز " است (بگذریم از آن که این تفکیک، لازمه هر مسلک و نظام سیاسی ولو لیبرال میباشد).
ج- برخی دیگر از ایدههای جناب آقای موسوی، نماینده بیعنایتی ایشان به ادله تشکیل حکومت اسلامی است
در مورد برخی معضلات فرهنگی آقای موسوی نصیحت یک پدر بزرگ را مؤثرتر از ابزارهای جابره و زاجره حکومتی شمردهاند. اما ایشان عنایت نفرمودهاند که اگر قرار بود صرفاً به ظرفیتهای سنتی برای تحکیم احکام، اخلاق و عقاید اسلامی در جامعه اکتفا شود، اساساً چه نیازی به تشکیل حکومت بود. مگر امام و دیگر بزرگان در بحث از ولایت فقیه ضرورت وجود متولی برای اقامه حدود را از دلایل تشکیل حکومت اسلامی در عصر غیبت نشمردهاند؟ اگر فلان ابزار حکومتی ناکارآمد بوده باشد، دلیل بر این نیست که از نقش حکومت در بهسازی فرهنگی و ضرورت ارائه برنامه در این زمینه غفلت شود. وانگهی توجه دادن حکومت به کارگشا بودن نصیحت پدربزرگها در حل معضلات فرهنگی، خبر از بیاعتنایی به تحولات اجتماعی، پیچیدگی جامعه امروز و میزان تأثیر نهاد خانواده بر فرزندان این زمانه میدهد.
د- مشروعیت بخشیدن ناخواسته به ناهنجاریها
با تخفیف و تنازل میشد از جناب آقای مهندس موسوی پذیرفت که برخورد با برخی ضد ارزشها در جامعه را در حد توان خود نبینند و اساساً متعرض آنها نشوند. مثلاً میتوانستند نفیاً و اثباتاً متعرض بحث حجاب نشوند اما ایشان این چنین نکردند و به گونهای یک سویه به این مسئله پرداختند و از قبل این پرداختن یکسویه، فضایی پدید آمد که عاملین برخی ضد ارزشها گمان برند که چندان هم کار نادرستی انجام نمیدهند و مرتکب منکری نمیشوند. برخی اظهارات نامناسب از سوی همسر جناب آقای موسوی در مورد مسائل زنان بخصوص تجلیل اغراقآمیز و غیرمسئولانه از برنده ایرانی جایزه صهیونیستی صلح نوبل، از این پیامد سوء برخوردار بوده و هست که رویکرد خاص برنده مزبور و نحوه رفتار ایشان در کشف حجاب و برتری دادن به قوانین بشری بر قوانین الهی، نزد جوانان کم اطلاع مشروع و به هنجار انگاشته شود. ایشان در این زمینه هم میتوانستند نفیاً و اثباتاً متعرض شخصیت یاد شده (یعنی برنده جایزه مزبور) نشوند اما پرداختن اینچنینی به نامبرده؛ در راستای کوشش برخی برای شخصیتسازیهای کاذب برای جامعه ما قرار میگیرد.
ه- مسئله کردن شبهه مسئلهها
مقصود از شبهه مسئلهها، موضوعاتی است که اساساً مسئله نیستند و صرفاً در مورد آنها توهم مسئله بودن میشود یا آن که خود، مسئله نیستند، بلکه نتیجه یا لازمه موضوعاتی دیگرند که فیالواقع آنها مسئلهاند اما مورد غفلت قرار گر فتهاند. به عنوان نمونه میتوان از تأکید مفرط و سطحی بر موضوع دانشجویان ستارهدار یا طرح مسئله گشت ارشاد یا تلویزیون خصوصی یا تحذیر و اعتراض نسبت به عدم تعدی به حوزه خصوصی افراد یا نقد شیوه سرکوبگرانه در مورد حجاب از سوی همسر جناب آقای موسوی یاد کرد. این همه، نشان دهنده این است که تحلیلی واقعبینانه، منصفانه، همهجانبهنگر و مکتبی از آشفتگیهای سیاسی- فرهنگی موجود، مبنای گفتار جناب آقای موسوی قرار نگرفته است.
و- بی عنایتی به مسائل واقعی
در این زمینه میتوان به مسئله استضعاف اشاره کرد. استضعاف در بافت معنایی قرآنی، مفهومی پرمایه و چندجانبه است که "فرودستی نا به حق از حیث منزلت " را نیز در بر میگیرد (و لذا بانوی عفیفه و محجبهای که در یک محیط اجتماعی به جهت التزام خود تحقیر میشود، مصداق بین مستضعف است) در این صورت، کاندیدایی که به مسئله استضعاف توجه دارد، باید به این فرودستیهای نابهحق در عرصه اجتماعی بیتوجه نباشد. (یا حداقل به آنها نیز توجه کند نه این که محور گفتار خود را به صورت یکجانبه بردغدغههای طرف مقابل گذارد). باز هم در این زمینه میتوان از بیتوجهی به ابعاد فرهنگی سرمایهداری و حتی در پیش گرفتن خط مشیای یاد کرد که تقویت کننده ابعاد فرهنگی سرمایهداری است.
جناب آقای مهندس موسوی چند بار (که البته نسبت به دیگر نقاط تأکید ایشان اقلی است) در تقبیح جامعه سوداگر سخن گفتهاند. حال سؤال اینجا است که آیا جامعه سوداگر از فرهنگ، سبک زندگی و پایگاه اجتماعی متناسب با خود برخوردار نیست؟ و آیا ایشان با آنها درگیر شدهاند یا ناخواسته با آنها پیوند خوردهاند؟ در حوزه اقتصاد نیز در بحث از شرایط منجر به استضعاف، مسئله "ساختار استثماری " در گفتار جناب آقای موسوی مغفول بوده و ظاهراً به مشهوراتی از قبیل خصوصیسازی تمکین کردهاند.
ز- در نقد نارساییها در عملکرد دولت فعلی و طرز رفتار دولتمردان، منصفانه برخورد نشده و تصویری یکجانبه و معوج به مخاطبین ارائه میشود.
عادلانه نیست که خلافگویی و بیضابطگی و بیصداقتی و ساختارشکنی به نحو غیرمنصفانه در دولت فعلی متمرکز شود. تو گویی کاخ رفیع اخلاق تا پیش از این به دست باکفایت برخی در جامعه ما قد برافراشته بود و این دولت است که کمر به هدم آن گمارده است. خیر! حریم اخلاق در جامعه ما قبلاً هم کمابیش با تعدیهایی مواجه بوده است؛ در این زمینه هم احساسی و یکسویه نباید برخورد کرد و این تعدیهای ضداخلاقی را باید از همه جوانب در نظر گرفت. بخصوص آن که بخش بزرگی از این تعدی غیردولتی است و از فرهنگ عمومی جامعه برمیخیزد. گروههای مخالف نظام از ملی - مذهبی گرفته تا غیر آن نقش پررنگی در این قبیل تعدیها داشتهاند. تأکید میکنیم که سخن بر سر نادیده گرفتن اشکالات دولت نیست بلکه مقصود، التزام به همهجانبهنگری و انصاف است. خوشبختانه حافظه تاریخی ما هنوز از کار نیفتاده است؛ بازی با آمار (بخصوص در زمان جناب آقای هاشمی رفسنجانی)، برخی پنهانکاریهای نابجا و بیضابطگیها و بیصداقتیها در گذشته هنوز در یادها است. گروهی که امروز از اخلاق سخن میگویند، در گذشته، عملکرد مناسبی نداشتند. از این رو، ریشه برخی از نابهنجاریهای موجود را باید در گذشته جست. وانگهی، آیا میتوان بسیاری از خلافها را از مؤتلفین امروز خود نادیده گرفت و در مورد طرف مقابل فریاد برآورد؟ آیا میتوان رقیب انتخاباتی را بیادب خواند اما خود در مقابل طرف مقابل گفت: "دولت کفبین و رمال نمیخواهیم؟! "
5- در مورد اهمیت و میزان تأثیرگذاری انتخابات در تحولات سیاسی فرهنگی یک جامعه و مشخصاً جامعه ما در مقطع کنونی نباید اغراق کرد. اغراق در این زمینه موجب میشود که از نارساییها و عیوبی که خاص یک جناح، گروه، شخص و جناح نیست و تقریباً در تمامی گروهها و جناحهای دیگر مشهود است، غافل شویم علاوه بر این که وظیفه اصلی خود که کارفکری، سازماندهی اجتماعی و خیز برداشتن برای تحولی مؤثر و اصولی و در تراز آرمانهای انقلاب در عرصه سیاسی است را از یاد ببریم و در دام منازعات مقطعی و زودگذر بیفتیم، از دیگر آفات اغراق در اهمیت انتخابات و اصالت بخشیدن به آن (و آن را فرع چالشی بنیادیتر ندیدن) این است که هویت ما به عوض سامان یافتن حول اصول و ارزشها، در قالب هویتهای انتخاباتی و حول یک کاندیدا یا جناح شکل بگیرد. در چالش انتخاباتی موجود ما با یک مشکل اصلی روبهروییم. مشکل اصلی مجموعهای از ایدههای سطحی سنجیده، غیرمسئولانه غیرعلمی، عوامپسند و مطابق با ذوق زمانه است که خطمشیای غیر عقلانی و تهییجی را در عرصه اجتماعی پیشه کرده و مخاطبین بسیج شده آن در حیطه اجتماعی از بیشترین میزان تمایلات گریز از مرکز نسبت به مخاطبین دیگران برخوردارند.
مشکل اصلی پدیدهای است که این روزها به اسم اصلاحات یا گفتمان مستقل عرضه میشود و مسائل واقعی انقلاب و جامعه را مغفول میگذارد و توده وسیعی از اجتماع را آماج آسیبهای فرهنگی و سیاسی خود میسازد.
¤ نویسنده: احمدی