3 خبرهایی داغ داغ از همه چی 4 |
سلام
نمیدونم چرا هروقت به شب های احیا نزدیک میشم دلم میگیره.
خیلی ها فکرمیکنن که اره ماهم دلمون میگیره.ولی من دلم برای از دست دادن کسی میگیره که شب های احیا وقتی زیر منبرش مینشستیم ، انگاری در محضر ذات اقدس ربوبیت نشستیم.
طوری آقامجتبی صحنه شهادت حضرت زهرا(س) را برای ماها می گفتن که انگاری همون لحظه داره جلوی چشماشون اتفاق میافته و داره درب خانه علی آتش میگیره.
آقامجتبی خیلی دلتنگت شدم.
از همه دوستانی که خاطره ای دارن از آقا مجتبی، اگه مایل هستن برامون تعریف کنن تا توی این وبلاگ پربیننده خاطرشون رو قراربدیم
یاعلی
¤ نویسنده: احمدی